مطالب توسط admin

سوگواری محرم

بسم الله الرحمن الرحیم سوگواری محرم عزاداری‌ها و یادبودهایی است که به مناسبت کشته‌شدن حسین بن علی و جمعی از یارانش که در واقعه کربلا روی داد، انجام می‌شود. این نبرد در سال ۶۱ هجری قمری در صحرای کربلا در عراق کنونی اتفاق افتاد. سوگواری برای حسین بن علی مختص ماه محرم نمی‌شود و در دیگر روزهای سال نیز با توجه به فرهنگ و رسم هر منطقه انجام می‌شود. سوگواری برای حسین بن علی و دیگر یارانش از […]

میلاد امام موسی کاظم(ع)

بسم تعالی   میلاد امام کاظم علیه السلام (شایان ذکر است که با توجه به ضرورت حذف تاریخ ولادت امام موسی کاظم از تاریخ هفتم صفر، بنا بر احتمالات تاریخ ولادت ایشان ۲۰ ذی الحجه می باشد) در سالروز ولادت امام موسی کاظم (ع)، از نوادگان گرامی پیامبر عظیم الشان اسلام (ص) قرار داریم. شخصیت […]

گنجینه معارف.واقعه عید قدیر خم

بسم الله الرحمن الرحیم اولا: فرمانی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برای ابلاغ آن مامور شده بود آنچنان خطیر و عظیم بود که هرگاه پیامبر (بر فرض محال) در رساندن آن ترسی به خود راه می داد و آن را ابلاغ نمی کرد رسالت الهی خود را انجام نداده بود، بلکه […]

ویژه نامه ولادت امام هادی (ع)

به نام خدا زندگی نامه امام هادی علیه السلام امام علی بن محمد الهادی علیه السلام در نیمة ذی الحجه سال ۲۱۲ ق نزدیک شهر مدینه در روستای صریا، چشم به دنیا گشود و در ماه رجب سال ۲۵۴ ق در سرّ من رأی (سامرا) توسط معتز عباسی به شهادت رسیدند. ایشان پس از پدر […]

داستان عیدقربان مناسب برای کودکان۸تا۱۵سال

به نام خدا بچه های عزیز حضرت ابراهیم علیه السلام یکی از پیامبران خدابود . این پیامبر خدا پسری داشت به اسم اسماعیل که او هم از پیامبران بود . در یکی از شب ها حضرت ابراهیم علیه السلام در خواب دید که یه فرشته ای نزدش آمد و فرمود خداوند متعال می فرماید : […]

شهادت امام محمدباقر(ع)تسلیت.

ساکن خانه وحی نامش محمّد بود، کنیه اش ابوجعفر و لقبش باقر(ع) اهل مدینه بود و ساکن خانه وحی. از کودکی، هم بازی علی اصغر بود و ستون خیمه گاهِ زین العابدین. شاهد عشق بود و در آغوش شکفتن. دلش یادگاری بود از عاشقانه های کربلا. کوچه کوچه، غم در دلش بود و با زخم […]

چگونگی شهادت امام چگونگی شهادت امام جواد(ع) امام محمد تقی (ع ) هنگام وفات پدر ۸ ساله بود و پس از شهادت جانگداز حضرت رضا (ع) مقام امامت به فرزند ارجمندش حضرت جوادالأئمه (ع ) انتقال یافت . کد خبر:۲۰۰۱۴۰تاریخ انتشار:۰۵ آبان ۱۳۹۰ – ۱۱:۱۰۲۷ October 2011 خبرگزاری مهر – گروه دین و اندیشه: مأمون خلیفه عباسی که چون سایر خلفای بنی‌عباس از نفوذ باطنی امامان معصوم در بین مردم هراس داشت سعی کرد ابن الرضا را تحت مراقبت خاص خویش قرار دهد که یکی از حیله‌های وی برای اینکار ازدواج دخترش با امام بود. امام نهم شیعیان حضرت جواد (ع) در سال ۱۹۵هجری در مدینه ولادت یافت . نام آن بزرگوار محمد و معروف به جواد و تقی است . القاب دیگری مانند رضی و متقی نیز داشته ولی تقی از همه معروفتر است . امام محمد تقی (ع ) هنگام وفات پدر ۸ ساله بود و پس از شهادت جانگداز حضرت رضا (ع) مقام امامت به فرزند ارجمندش حضرت جوادالأئمه (ع ) انتقال یافت . مأمون خلیفه عباسی که همچون سایر خلفای بنی عباس از پیشرفت معنوی و نفوذ باطنی امامان معصوم و گسترش فضایل آنها در بین مردم هراس داشت سعی کرد پسر امام رضا را تحت مراقبت خاص خویش قرار دهد . ازدواج امام مأمون نخستین کاری که کرد، دختر خویش ام الفضل را به ازدواج حضرت امام جواد (ع ) درآورد تا مراقبی دائمی و از درون خانه، بر امام گمارده باشد . دلیل دیگری که مأمون دختر خود را به ازدواج امام در آورد کشاندن امام به سمت خود بود، چرا که تصور می کرد امام با این وصلت مجذوب مادیات و جاه و مقام شده، قداست وی خدشه دار و از راه اصلی منحرف، شیعیان متفرق شده و مأمون خود قوی می شود . مأمون همچنین می خواست با این وصلت علویان را از اعتراض و قیام بر ضد خود باز داشته، خود را دوستدار و علاقمند به آنان نشان دهدد. و البته باید در نظر داشت امامان از آنجا که از آینده اطلاع دارند، هیچ کاری را بدون آگاهی انجام نمی دهند، امام جواد نیز بخوبی از دسیسه های مأمون آگاه بود و با علم به وصلت با دختر وی رضایت داد . برای پذیرش این وصلت از سوی امام دلایلی ذکر شده است، از جمله اینکه: حفظ شیعیان از جمله دلایل امام محمدتقی(ع) برای این وصلت بوده است، امام با وجود آگاهی از حیله و نیرنگ مأمون به این وصلت رضایت می دهد تا شیعیان را از دسیسه های کینه توزانه مأمون حفظ کند . امام اگرچه تن به این ازدواج داد، اما شواهد تاریخی گواه این حقیقت است که مأمون نتوانست به حیله های از پیش تعیین شده خود دست یابد. دوران امامت امام جواد (ع) در سال ۲۰۳ هجری قمری پس از شهادت پدرش امام رضا (ع)، در سن هشت سالگی، به امامت رسید دوران هفده ساله امامت او با حکومت مأمون و معتصم، خلفای عباسی، همزمان بود. هنگامی که امام رضا (ع) به دعوت مامون از مدینه به توس رفت امام جواد (ع) که کودک بود، مانند دیگر افراد خانواده حضرت رضا (ع) در مدینه ماند و در سال ۲۰۲ هجری قمری برای دیدار پدر به مرو رفت و سپس به مدینه بازگشت . از ویژگیهای بارز و شناخته شده امام، جود و بخشش آن بزرگواراست . سفر حج و شهادت امام جواد (ع) به سفر حج رفت و از آنجا به مدینه بازگشت و تا پایان خلافت مأمون در آن شهر ساکن بود. پس از مرگ مأمون به دستور معتصم عباسی، در سال ۲۲۰ هجری قمری، به همراه همسرش ام الفضل، به بغداد رفت و بنابر برخی روایتها به دستور معتصم مسموم شد و در همان سال به شهادت رسید. امام نهم آخر ماه ذیقعده سال ۲۲۰ هجری به سرای جاویدان شتافت . مزار مطهر وی در کاظمین است .جواد(ع) امام محمد تقی (ع ) هنگام وفات پدر ۸ ساله بود و پس از شهادت جانگداز حضرت رضا (ع) مقام امامت به فرزند ارجمندش حضرت جوادالأئمه (ع ) انتقال یافت . کد خبر:۲۰۰۱۴۰تاریخ انتشار:۰۵ آبان ۱۳۹۰ – ۱۱:۱۰۲۷ October 2011 خبرگزاری مهر – گروه دین و اندیشه: مأمون خلیفه عباسی که چون سایر خلفای بنی‌عباس از نفوذ باطنی امامان معصوم در بین مردم هراس داشت سعی کرد ابن الرضا را تحت مراقبت خاص خویش قرار دهد که یکی از حیله‌های وی برای اینکار ازدواج دخترش با امام بود. امام نهم شیعیان حضرت جواد (ع) در سال ۱۹۵هجری در مدینه ولادت یافت . نام آن بزرگوار محمد و معروف به جواد و تقی است . القاب دیگری مانند رضی و متقی نیز داشته ولی تقی از همه معروفتر است . امام محمد تقی (ع ) هنگام وفات پدر ۸ ساله بود و پس از شهادت جانگداز حضرت رضا (ع) مقام امامت به فرزند ارجمندش حضرت جوادالأئمه (ع ) انتقال یافت . مأمون خلیفه عباسی که همچون سایر خلفای بنی عباس از پیشرفت معنوی و نفوذ باطنی امامان معصوم و گسترش فضایل آنها در بین مردم هراس داشت سعی کرد پسر امام رضا را تحت مراقبت خاص خویش قرار دهد . ازدواج امام مأمون نخستین کاری که کرد، دختر خویش ام الفضل را به ازدواج حضرت امام جواد (ع ) درآورد تا مراقبی دائمی و از درون خانه، بر امام گمارده باشد . دلیل دیگری که مأمون دختر خود را به ازدواج امام در آورد کشاندن امام به سمت خود بود، چرا که تصور می کرد امام با این وصلت مجذوب مادیات و جاه و مقام شده، قداست وی خدشه دار و از راه اصلی منحرف، شیعیان متفرق شده و مأمون خود قوی می شود . مأمون همچنین می خواست با این وصلت علویان را از اعتراض و قیام بر ضد خود باز داشته، خود را دوستدار و علاقمند به آنان نشان دهدد. و البته باید در نظر داشت امامان از آنجا که از آینده اطلاع دارند، هیچ کاری را بدون آگاهی انجام نمی دهند، امام جواد نیز بخوبی از دسیسه های مأمون آگاه بود و با علم به وصلت با دختر وی رضایت داد . برای پذیرش این وصلت از سوی امام دلایلی ذکر شده است، از جمله اینکه: حفظ شیعیان از جمله دلایل امام محمدتقی(ع) برای این وصلت بوده است، امام با وجود آگاهی از حیله و نیرنگ مأمون به این وصلت رضایت می دهد تا شیعیان را از دسیسه های کینه توزانه مأمون حفظ کند . امام اگرچه تن به این ازدواج داد، اما شواهد تاریخی گواه این حقیقت است که مأمون نتوانست به حیله های از پیش تعیین شده خود دست یابد. دوران امامت امام جواد (ع) در سال ۲۰۳ هجری قمری پس از شهادت پدرش امام رضا (ع)، در سن هشت سالگی، به امامت رسید دوران هفده ساله امامت او با حکومت مأمون و معتصم، خلفای عباسی، همزمان بود. هنگامی که امام رضا (ع) به دعوت مامون از مدینه به توس رفت امام جواد (ع) که کودک بود، مانند دیگر افراد خانواده حضرت رضا (ع) در مدینه ماند و در سال ۲۰۲ هجری قمری برای دیدار پدر به مرو رفت و سپس به مدینه بازگشت . از ویژگیهای بارز و شناخته شده امام، جود و بخشش آن بزرگواراست . سفر حج و شهادت امام جواد (ع) به سفر حج رفت و از آنجا به مدینه بازگشت و تا پایان خلافت مأمون در آن شهر ساکن بود. پس از مرگ مأمون به دستور معتصم عباسی، در سال ۲۲۰ هجری قمری، به همراه همسرش ام الفضل، به بغداد رفت و بنابر برخی روایتها به دستور معتصم مسموم شد و در همان سال به شهادت رسید. امام نهم آخر ماه ذیقعده سال ۲۲۰ هجری به سرای جاویدان شتافت . مزار مطهر وی در کاظمین است .

چگونگی شهادت امام چگونگی شهادت امام جواد(ع) امام محمد تقی (ع )  مأمون خلیفه عباسی که چون سایر خلفای بنی‌عباس از نفوذ باطنی امامان معصوم در بین مردم هراس داشت سعی کرد ابن الرضا را تحت مراقبت خاص خویش قرار دهد که یکی از حیله‌های وی برای اینکار ازدواج دخترش با امام بود. امام نهم […]

اسلام علیک یا علی ابن موسخراسان در شب میلاد تو خراسان در شب میلاد تو، عزیزترین جای عالم است. امشب عطر زعفران و گلاب، عطر عود و اسپند، از زمین به آسمان راه میگشاید و تمام عرش‌نشینان، چراغانی شهری را به هم نشان میدهند که خورشیدی شبانه‌روز در خاکش پرتوافشانی می‌کند. امشب نگاه فرشتگان به مشرق ایران دوخته شده و تمام دلها به‌سوی طوس پر میکشد. همه دلها امشب حسرت پرواز دارند، حسرت داشتن دو بال سبک‌بار که بی وقفه به‌سوی تو پر بگشایند و شادباش میلادت را بر ضریح تقرب بوسه زنند. چه مبارک سحری و چه فرخنده شبی است! کبوتران در آسمان حرم میرقصند و میان زمین و آسمان مرددند، مانده اند در زمین بمانند و شوق و شادی زائران تو را ببینند یا آنکه به آسمان پر بگشایند و با دست‌افشانی فرشتگان همراه شوند. کبوتران، همه سپیدپوشند امشب و همه پیام سرور بر لب دارند. کبوتران امشب در حریم تو چه عزیزند، چه گران‌قدرند! امشب عاشقان تو به یمن شادی میلادت، دست نوازش و ارادت خویش را بر سر کبوتران تو میکشند و به سرسلامتی ات، بر سنگ‌فرش‌های حرم بذر عشق می‌پاشند، کبوتران را بوسه میزنند و دوستشان دارند؛ چرا که کبوتر، نشانی از مهر و بی‌همتایی تو دارد. امشب هیچ اشک شوقی دست از ضریح تو نمی‌کشد و هیچ حاجتمند امیدواری از گنبد تو چشم بر نمیدارد. این عید عاشقانه را تو بی شک، با اجابت تمام حاجت ها عاشقانه تر میکنى. مشهد، چراغانی عاشقانه ای است که نور پرفروغش تمام زمین را روشن کرده است. مشهد، گنبد و گلدسته و نقاره است که هر دل عاشقی را کبوتر میکند و هر کبوتر، دعاهای زخمی اش را مدام به چهار سوی حرم آواز میخواند. مشهد، ضریح چهارگوشه ای است که در هر گوشه خویش مهربانی خدا را دارد و استجابت بی‌دریغ. مشهد، قرارگاه اشک است. اشکهای بی‌قراری که دامان ولایت نور را چنگ میزنند و خویش را به امید درمان دردها به امام مهربان میرسانند. مشهد، التماس دعاست، التماس استجابت، التماس عنایت عشق و تکان‌خوردن شانه های گریان و لبخند دعاهای به اجابت رسیده و بوسه های شکرانه به ضریح و پنجره های فولاد. مشهد، چادرهای نمازی است که اشکهای بی دریغ در برمیگیرند، دستهای لرزانی است که گونه های به اشک نشسته را پاک میکنند و چشمهای سرگردانی است که در پی اجابت، تمام نگاه هایشان به جانب کرامت و رأفت خورشید است. اِذ انْتَبْدَتْ مِنْ اَهْلِها مَکاناً شَرْقِیّاً. (مریم: ۱۶) هنگامی که از خویشان خود دوری جست تا به شرق رود… نه کبوتر بود، نه آهو. نه دانه برای چیدن میخواست و نه از صیاد و دام و تفنگ میگریخت. تنها یک دل بود، در سینه ای به تنگ آمده از روزگار، تنها خستگی بود از زمانه و دنیای خالی از تبرک و تقدس. شب در تمام جانش ریشه دوانده و خورشید را گم کرده بود. نومیدی همچون تیری زهرآلود، همچون نیزهای مسموم او را نشانه رفته و امیدش را پنجه در گلو افکنده بود. امیدش به شمعی می مانست که نفس های آخر را میزد؛ شمعی که کورسو شده ای در مسیر طوفان بود و هر لحظه بیم خاموشی اش میرفت. از دور شعله های مقدس خورشید را دید و روشنایی بادیه طور چشمانش را به خود فرا خواند. از ورای آن همه راه و دورى، آفتاب شعله ور را دید و به او دلباخته و امید بست. خورشید را میخواست، تمام بی‌قراری اش برای دیدار آفتاب بود، پس راه شرق را درپیش گرفت. رنج جاده ها را با تمام دور و درازیشان بردوش کشید و فاصله ها را فرسنگ به فرسنگ تحمل کرد و گذشت تا به سرزمین موعود رسید؛ به سینای روشنی ها، به وادی مقدس «طُویٰ»؛ به مشهد تو رسید؛ به اینجا که تنها تو هستی و خدا هست و هیچ‌چیز دیگر نیست؛ اینجا که زمان از حرکت ایستاده؛ اینجا که زمین دور تو میچرخد، ابدیت حاکم است و هرکسی تنها تو را در آیینه اشک خویش میبیند و میجوید. اینجا مردی هست که از آسمان آمده و زمین را در آغوش مهر خویش کشیده تا چهار فصلش بهار باشد. اینجا مردی هست که کبوتران، از هر کجای عالم، راه حریم او را میدانند و به‌سویش پر میکشند، مردی که آهوان رمیده و هراسان روزگار را هرکجای هستی که باشند، پناه میدهد و ضامن میشود. اینجا مردی هست که سنگ‌فرش‌های خانه اش را فرشتگان به بال‌های خویش جارو میکشند و پرده های حرمش را به تبرک، روسری خویش میکنند. اینجا مردی هست که عاشق و دلداده فراوان دارد. اینجا یک مرد هست و مانند او در این خاک، هیچ مردی نیست.ی الرضاخراسان در شب میلاد تو خراسان در شب میلاد تو، عزیزترین جای عالم است. امشب عطر زعفران و گلاب، عطر عود و اسپند، از زمین به آسمان راه میگشاید و تمام عرش‌نشینان، چراغانی شهری را به هم نشان میدهند که خورشیدی شبانه‌روز در خاکش پرتوافشانی می‌کند. امشب نگاه فرشتگان به مشرق ایران دوخته شده و تمام دلها به‌سوی طوس پر میکشد. همه دلها امشب حسرت پرواز دارند، حسرت داشتن دو بال سبک‌بار که بی وقفه به‌سوی تو پر بگشایند و شادباش میلادت را بر ضریح تقرب بوسه زنند. چه مبارک سحری و چه فرخنده شبی است! کبوتران در آسمان حرم میرقصند و میان زمین و آسمان مرددند، مانده اند در زمین بمانند و شوق و شادی زائران تو را ببینند یا آنکه به آسمان پر بگشایند و با دست‌افشانی فرشتگان همراه شوند. کبوتران، همه سپیدپوشند امشب و همه پیام سرور بر لب دارند. کبوتران امشب در حریم تو چه عزیزند، چه گران‌قدرند! امشب عاشقان تو به یمن شادی میلادت، دست نوازش و ارادت خویش را بر سر کبوتران تو میکشند و به سرسلامتی ات، بر سنگ‌فرش‌های حرم بذر عشق می‌پاشند، کبوتران را بوسه میزنند و دوستشان دارند؛ چرا که کبوتر، نشانی از مهر و بی‌همتایی تو دارد. امشب هیچ اشک شوقی دست از ضریح تو نمی‌کشد و هیچ حاجتمند امیدواری از گنبد تو چشم بر نمیدارد. این عید عاشقانه را تو بی شک، با اجابت تمام حاجت ها عاشقانه تر میکنى. مشهد، چراغانی عاشقانه ای است که نور پرفروغش تمام زمین را روشن کرده است. مشهد، گنبد و گلدسته و نقاره است که هر دل عاشقی را کبوتر میکند و هر کبوتر، دعاهای زخمی اش را مدام به چهار سوی حرم آواز میخواند. مشهد، ضریح چهارگوشه ای است که در هر گوشه خویش مهربانی خدا را دارد و استجابت بی‌دریغ. مشهد، قرارگاه اشک است. اشکهای بی‌قراری که دامان ولایت نور را چنگ میزنند و خویش را به امید درمان دردها به امام مهربان میرسانند. مشهد، التماس دعاست، التماس استجابت، التماس عنایت عشق و تکان‌خوردن شانه های گریان و لبخند دعاهای به اجابت رسیده و بوسه های شکرانه به ضریح و پنجره های فولاد. مشهد، چادرهای نمازی است که اشکهای بی دریغ در برمیگیرند، دستهای لرزانی است که گونه های به اشک نشسته را پاک میکنند و چشمهای سرگردانی است که در پی اجابت، تمام نگاه هایشان به جانب کرامت و رأفت خورشید است. اِذ انْتَبْدَتْ مِنْ اَهْلِها مَکاناً شَرْقِیّاً. (مریم: ۱۶) هنگامی که از خویشان خود دوری جست تا به شرق رود… نه کبوتر بود، نه آهو. نه دانه برای چیدن میخواست و نه از صیاد و دام و تفنگ میگریخت. تنها یک دل بود، در سینه ای به تنگ آمده از روزگار، تنها خستگی بود از زمانه و دنیای خالی از تبرک و تقدس. شب در تمام جانش ریشه دوانده و خورشید را گم کرده بود. نومیدی همچون تیری زهرآلود، همچون نیزهای مسموم او را نشانه رفته و امیدش را پنجه در گلو افکنده بود. امیدش به شمعی می مانست که نفس های آخر را میزد؛ شمعی که کورسو شده ای در مسیر طوفان بود و هر لحظه بیم خاموشی اش میرفت. از دور شعله های مقدس خورشید را دید و روشنایی بادیه طور چشمانش را به خود فرا خواند. از ورای آن همه راه و دورى، آفتاب شعله ور را دید و به او دلباخته و امید بست. خورشید را میخواست، تمام بی‌قراری اش برای دیدار آفتاب بود، پس راه شرق را درپیش گرفت. رنج جاده ها را با تمام دور و درازیشان بردوش کشید و فاصله ها را فرسنگ به فرسنگ تحمل کرد و گذشت تا به سرزمین موعود رسید؛ به سینای روشنی ها، به وادی مقدس «طُویٰ»؛ به مشهد تو رسید؛ به اینجا که تنها تو هستی و خدا هست و هیچ‌چیز دیگر نیست؛ اینجا که زمان از حرکت ایستاده؛ اینجا که زمین دور تو میچرخد، ابدیت حاکم است و هرکسی تنها تو را در آیینه اشک خویش میبیند و میجوید. اینجا مردی هست که از آسمان آمده و زمین را در آغوش مهر خویش کشیده تا چهار فصلش بهار باشد. اینجا مردی هست که کبوتران، از هر کجای عالم، راه حریم او را میدانند و به‌سویش پر میکشند، مردی که آهوان رمیده و هراسان روزگار را هرکجای هستی که باشند، پناه میدهد و ضامن میشود. اینجا مردی هست که سنگ‌فرش‌های خانه اش را فرشتگان به بال‌های خویش جارو میکشند و پرده های حرمش را به تبرک، روسری خویش میکنند. اینجا مردی هست که عاشق و دلداده فراوان دارد. اینجا یک مرد هست و مانند او در این خاک، هیچ مردی نیست.

  خراسان بزرگ در شب میلاد تو خراسان بزرگ در شب میلاد تو، عزیزترین جای عالم است. امشب عطر زعفران و گلاب، عطر عود و اسپند، از زمین به آسمان راه میگشاید و تمام عرش‌نشینان، چراغانی شهری را به هم نشان میدهند که خورشیدی شبانه‌روز در خاکش پرتوافشانی می‌کند. امشب نگاه فرشتگان به مشرق ایران […]

در شب میلاد تو خراسان در شب میلاد تو، عزیزترین جای عالم است. امشب عطر زعفران و گلاب، عطر عود و اسپند، از زمین به آسمان راه میگشاید و تمام عرش‌نشینان، چراغانی شهری را به هم نشان میدهند که خورشیدی شبانه‌روز در خاکش پرتوافشانی می‌کند. امشب نگاه فرشتگان به مشرق ایران دوخته شده و تمام دلها به‌سوی طوس پر میکشد. همه دلها امشب حسرت پرواز دارند، حسرت داشتن دو بال سبک‌بار که بی وقفه به‌سوی تو پر بگشایند و شادباش میلادت را بر ضریح تقرب بوسه زنند. چه مبارک سحری و چه فرخنده شبی است! کبوتران در آسمان حرم میرقصند و میان زمین و آسمان مرددند، مانده اند در زمین بمانند و شوق و شادی زائران تو را ببینند یا آنکه به آسمان پر بگشایند و با دست‌افشانی فرشتگان همراه شوند. کبوتران، همه سپیدپوشند امشب و همه پیام سرور بر لب دارند. کبوتران امشب در حریم تو چه عزیزند، چه گران‌قدرند! امشب عاشقان تو به یمن شادی میلادت، دست نوازش و ارادت خویش را بر سر کبوتران تو میکشند و به سرسلامتی ات، بر سنگ‌فرش‌های حرم بذر عشق می‌پاشند، کبوتران را بوسه میزنند و دوستشان دارند؛ چرا که کبوتر، نشانی از مهر و بی‌همتایی تو دارد. امشب هیچ اشک شوقی دست از ضریح تو نمی‌کشد و هیچ حاجتمند امیدواری از گنبد تو چشم بر نمیدارد. این عید عاشقانه را تو بی شک، با اجابت تمام حاجت ها عاشقانه تر میکنى. مشهد، چراغانی عاشقانه ای است که نور پرفروغش تمام زمین را روشن کرده است. مشهد، گنبد و گلدسته و نقاره است که هر دل عاشقی را کبوتر میکند و هر کبوتر، دعاهای زخمی اش را مدام به چهار سوی حرم آواز میخواند. مشهد، ضریح چهارگوشه ای است که در هر گوشه خویش مهربانی خدا را دارد و استجابت بی‌دریغ. مشهد، قرارگاه اشک است. اشکهای بی‌قراری که دامان ولایت نور را چنگ میزنند و خویش را به امید درمان دردها به امام مهربان میرسانند. مشهد، التماس دعاست، التماس استجابت، التماس عنایت عشق و تکان‌خوردن شانه های گریان و لبخند دعاهای به اجابت رسیده و بوسه های شکرانه به ضریح و پنجره های فولاد. مشهد، چادرهای نمازی است که اشکهای بی دریغ در برمیگیرند، دستهای لرزانی است که گونه های به اشک نشسته را پاک میکنند و چشمهای سرگردانی است که در پی اجابت، تمام نگاه هایشان به جانب کرامت و رأفت خورشید است. اِذ انْتَبْدَتْ مِنْ اَهْلِها مَکاناً شَرْقِیّاً. (مریم: ۱۶) هنگامی که از خویشان خود دوری جست تا به شرق رود… نه کبوتر بود، نه آهو. نه دانه برای چیدن میخواست و نه از صیاد و دام و تفنگ میگریخت. تنها یک دل بود، در سینه ای به تنگ آمده از روزگار، تنها خستگی بود از زمانه و دنیای خالی از تبرک و تقدس. شب در تمام جانش ریشه دوانده و خورشید را گم کرده بود. نومیدی همچون تیری زهرآلود، همچون نیزهای مسموم او را نشانه رفته و امیدش را پنجه در گلو افکنده بود. امیدش به شمعی می مانست که نفس های آخر را میزد؛ شمعی که کورسو شده ای در مسیر طوفان بود و هر لحظه بیم خاموشی اش میرفت. از دور شعله های مقدس خورشید را دید و روشنایی بادیه طور چشمانش را به خود فرا خواند. از ورای آن همه راه و دورى، آفتاب شعله ور را دید و به او دلباخته و امید بست. خورشید را میخواست، تمام بی‌قراری اش برای دیدار آفتاب بود، پس راه شرق را درپیش گرفت. رنج جاده ها را با تمام دور و درازیشان بردوش کشید و فاصله ها را فرسنگ به فرسنگ تحمل کرد و گذشت تا به سرزمین موعود رسید؛ به سینای روشنی ها، به وادی مقدس «طُویٰ»؛ به مشهد تو رسید؛ به اینجا که تنها تو هستی و خدا هست و هیچ‌چیز دیگر نیست؛ اینجا که زمان از حرکت ایستاده؛ اینجا که زمین دور تو میچرخد، ابدیت حاکم است و هرکسی تنها تو را در آیینه اشک خویش میبیند و میجوید. اینجا مردی هست که از آسمان آمده و زمین را در آغوش مهر خویش کشیده تا چهار فصلش بهار باشد. اینجا مردی هست که کبوتران، از هر کجای عالم، راه حریم او را میدانند و به‌سویش پر میکشند، مردی که آهوان رمیده و هراسان روزگار را هرکجای هستی که باشند، پناه میدهد و ضامن میشود. اینجا مردی هست که سنگ‌فرش‌های خانه اش را فرشتگان به بال‌های خویش جارو میکشند و پرده های حرمش را به تبرک، روسری خویش میکنند. اینجا مردی هست که عاشق و دلداده فراوان دارد. اینجا یک مرد هست و مانند او در این خاک، هیچ مردی نیست.تو خراسان در شب میلاد تو، عزیزترین جای عالم است. امشب عطر زعفران و گلاب، عطر عود و اسپند، از زمین به آسمان راه میگشاید و تمام عرش‌نشینان، چراغانی شهری را به هم نشان میدهند که خورشیدی شبانه‌روز در خاکش پرتوافشانی می‌کند. امشب نگاه فرشتگان به مشرق ایران دوخته شده و تمام دلها به‌سوی طوس پر میکشد. همه دلها امشب حسرت پرواز دارند، حسرت داشتن دو بال سبک‌بار که بی وقفه به‌سوی تو پر بگشایند و شادباش میلادت را بر ضریح تقرب بوسه زنند. چه مبارک سحری و چه فرخنده شبی است! کبوتران در آسمان حرم میرقصند و میان زمین و آسمان مرددند، مانده اند در زمین بمانند و شوق و شادی زائران تو را ببینند یا آنکه به آسمان پر بگشایند و با دست‌افشانی فرشتگان همراه شوند. کبوتران، همه سپیدپوشند امشب و همه پیام سرور بر لب دارند. کبوتران امشب در حریم تو چه عزیزند، چه گران‌قدرند! امشب عاشقان تو به یمن شادی میلادت، دست نوازش و ارادت خویش را بر سر کبوتران تو میکشند و به سرسلامتی ات، بر سنگ‌فرش‌های حرم بذر عشق می‌پاشند، کبوتران را بوسه میزنند و دوستشان دارند؛ چرا که کبوتر، نشانی از مهر و بی‌همتایی تو دارد. امشب هیچ اشک شوقی دست از ضریح تو نمی‌کشد و هیچ حاجتمند امیدواری از گنبد تو چشم بر نمیدارد. این عید عاشقانه را تو بی شک، با اجابت تمام حاجت ها عاشقانه تر میکنى. مشهد، چراغانی عاشقانه ای است که نور پرفروغش تمام زمین را روشن کرده است. مشهد، گنبد و گلدسته و نقاره است که هر دل عاشقی را کبوتر میکند و هر کبوتر، دعاهای زخمی اش را مدام به چهار سوی حرم آواز میخواند. مشهد، ضریح چهارگوشه ای است که در هر گوشه خویش مهربانی خدا را دارد و استجابت بی‌دریغ. مشهد، قرارگاه اشک است. اشکهای بی‌قراری که دامان ولایت نور را چنگ میزنند و خویش را به امید درمان دردها به امام مهربان میرسانند. مشهد، التماس دعاست، التماس استجابت، التماس عنایت عشق و تکان‌خوردن شانه های گریان و لبخند دعاهای به اجابت رسیده و بوسه های شکرانه به ضریح و پنجره های فولاد. مشهد، چادرهای نمازی است که اشکهای بی دریغ در برمیگیرند، دستهای لرزانی است که گونه های به اشک نشسته را پاک میکنند و چشمهای سرگردانی است که در پی اجابت، تمام نگاه هایشان به جانب کرامت و رأفت خورشید است. اِذ انْتَبْدَتْ مِنْ اَهْلِها مَکاناً شَرْقِیّاً. (مریم: ۱۶) هنگامی که از خویشان خود دوری جست تا به شرق رود… نه کبوتر بود، نه آهو. نه دانه برای چیدن میخواست و نه از صیاد و دام و تفنگ میگریخت. تنها یک دل بود، در سینه ای به تنگ آمده از روزگار، تنها خستگی بود از زمانه و دنیای خالی از تبرک و تقدس. شب در تمام جانش ریشه دوانده و خورشید را گم کرده بود. نومیدی همچون تیری زهرآلود، همچون نیزهای مسموم او را نشانه رفته و امیدش را پنجه در گلو افکنده بود. امیدش به شمعی می مانست که نفس های آخر را میزد؛ شمعی که کورسو شده ای در مسیر طوفان بود و هر لحظه بیم خاموشی اش میرفت. از دور شعله های مقدس خورشید را دید و روشنایی بادیه طور چشمانش را به خود فرا خواند. از ورای آن همه راه و دورى، آفتاب شعله ور را دید و به او دلباخته و امید بست. خورشید را میخواست، تمام بی‌قراری اش برای دیدار آفتاب بود، پس راه شرق را درپیش گرفت. رنج جاده ها را با تمام دور و درازیشان بردوش کشید و فاصله ها را فرسنگ به فرسنگ تحمل کرد و گذشت تا به سرزمین موعود رسید؛ به سینای روشنی ها، به وادی مقدس «طُویٰ»؛ به مشهد تو رسید؛ به اینجا که تنها تو هستی و خدا هست و هیچ‌چیز دیگر نیست؛ اینجا که زمان از حرکت ایستاده؛ اینجا که زمین دور تو میچرخد، ابدیت حاکم است و هرکسی تنها تو را در آیینه اشک خویش میبیند و میجوید. اینجا مردی هست که از آسمان آمده و زمین را در آغوش مهر خویش کشیده تا چهار فصلش بهار باشد. اینجا مردی هست که کبوتران، از هر کجای عالم، راه حریم او را میدانند و به‌سویش پر میکشند، مردی که آهوان رمیده و هراسان روزگار را هرکجای هستی که باشند، پناه میدهد و ضامن میشود. اینجا مردی هست که سنگ‌فرش‌های خانه اش را فرشتگان به بال‌های خویش جارو میکشند و پرده های حرمش را به تبرک، روسری خویش میکنند. اینجا مردی هست که عاشق و دلداده فراوان دارد. اینجا یک مرد هستخراسان در شب میلاد تو خراسان در شب میلاد تو، عزیزترین جای عالم است. امشب عطر زعفران و گلاب، عطر عود و اسپند، از زمین به آسمان راه میگشاید و تمام عرش‌نشینان، چراغانی شهری را به هم نشان میدهند که خورشیدی شبانه‌روز در خاکش پرتوافشانی می‌کند. امشب نگاه فرشتگان به مشرق ایران دوخته شده و تمام دلها به‌سوی طوس پر میکشد. همه دلها امشب حسرت پرواز دارند، حسرت داشتن دو بال سبک‌بار که بی وقفه به‌سوی تو پر بگشایند و شادباش میلادت را بر ضریح تقرب بوسه زنند. چه مبارک سحری و چه فرخنده شبی است! کبوتران در آسمان حرم میرقصند و میان زمین و آسمان مرددند، مانده اند در زمین بمانند و شوق و شادی زائران تو را ببینند یا آنکه به آسمان پر بگشایند و با دست‌افشانی فرشتگان همراه شوند. کبوتران، همه سپیدپوشند امشب و همه پیام سرور بر لب دارند. کبوتران امشب در حریم تو چه عزیزند، چه گران‌قدرند! امشب عاشقان تو به یمن شادی میلادت، دست نوازش و ارادت خویش را بر سر کبوتران تو میکشند و به سرسلامتی ات، بر سنگ‌فرش‌های حرم بذر عشق می‌پاشند، کبوتران را بوسه میزنند و دوستشان دارند؛ چرا که کبوتر، نشانی از مهر و بی‌همتایی تو دارد. امشب هیچ اشک شوقی دست از ضریح تو نمی‌کشد و هیچ حاجتمند امیدواری از گنبد تو چشم بر نمیدارد. این عید عاشقانه را تو بی شک، با اجابت تمام حاجت ها عاشقانه تر میکنى. مشهد، چراغانی عاشقانه ای است که نور پرفروغش تمام زمین را روشن کرده است. مشهد، گنبد و گلدسته و نقاره است که هر دل عاشقی را کبوتر میکند و هر کبوتر، دعاهای زخمی اش را مدام به چهار سوی حرم آواز میخواند. مشهد، ضریح چهارگوشه ای است که در هر گوشه خویش مهربانی خدا را دارد و استجابت بی‌دریغ. مشهد، قرارگاه اشک است. اشکهای بی‌قراری که دامان ولایت نور را چنگ میزنند و خویش را به امید درمان دردها به امام مهربان میرسانند. مشهد، التماس دعاست، التماس استجابت، التماس عنایت عشق و تکان‌خوردن شانه های گریان و لبخند دعاهای به اجابت رسیده و بوسه های شکرانه به ضریح و پنجره های فولاد. مشهد، چادرهای نمازی است که اشکهای بی دریغ در برمیگیرند، دستهای لرزانی است که گونه های به اشک نشسته را پاک میکنند و چشمهای سرگردانی است که در پی اجابت، تمام نگاه هایشان به جانب کرامت و رأفت خورشید است. اِذ انْتَبْدَتْ مِنْ اَهْلِها مَکاناً شَرْقِیّاً. (مریم: ۱۶) هنگامی که از خویشان خود دوری جست تا به شرق رود… نه کبوتر بود، نه آهو. نه دانه برای چیدن میخواست و نه از صیاد و دام و تفنگ میگریخت. تنها یک دل بود، در سینه ای به تنگ آمده از روزگار، تنها خستگی بود از زمانه و دنیای خالی از تبرک و تقدس. شب در تمام جانش ریشه دوانده و خورشید را گم کرده بود. نومیدی همچون تیری زهرآلود، همچون نیزهای مسموم او را نشانه رفته و امیدش را پنجه در گلو افکنده بود. امیدش به شمعی می مانست که نفس های آخر را میزد؛ شمعی که کورسو شده ای در مسیر طوفان بود و هر لحظه بیم خاموشی اش میرفت. از دور شعله های مقدس خورشید را دید و روشنایی بادیه طور چشمانش را به خود فرا خواند. از ورای آن همه راه و دورى، آفتاب شعله ور را دید و به او دلباخته و امید بست. خورشید را میخواست، تمام بی‌قراری اش برای دیدار آفتاب بود، پس راه شرق را درپیش گرفت. رنج جاده ها را با تمام دور و درازیشان بردوش کشید و فاصله ها را فرسنگ به فرسنگ تحمل کرد و گذشت تا به سرزمین موعود رسید؛ به سینای روشنی ها، به وادی مقدس «طُویٰ»؛ به مشهد تو رسید؛ به اینجا که تنها تو هستی و خدا هست و هیچ‌چیز دیگر نیست؛ اینجا که زمان از حرکت ایستاده؛ اینجا که زمین دور تو میچرخد، ابدیت حاکم است و هرکسی تنها تو را در آیینه اشک خویش میبیند و میجوید. اینجا مردی هست که از آسمان آمده و زمین را در آغوش مهر خویش کشیده تا چهار فصلش بهار باشد. اینجا مردی هست که کبوتران، از هر کجای عالم، راه حریم او را میدانند و به‌سویش پر میکشند، مردی که آهوان رمیده و هراسان روزگار را هرکجای هستی که باشند، پناه میدهد و ضامن میشود. اینجا مردی هست که سنگ‌فرش‌های خانه اش را فرشتگان به بال‌های خویش جارو میکشند و پرده های حرمش را به تبرک، روسری خویش میکنند. اینجا مردی هست که عاشق و دلداده فراوان دارد. اینجا یک مرد هست و مانند او در این خاک، هیچ مردی نیست. و مانند او در این خاک، هیچ مردی نیست.

خراسان بزرگ در شب میلاد تو خراسان بزرگ در شب میلاد تو، عزیزترین جای عالم است. امشب عطر زعفران و گلاب، عطر عود و اسپند، از زمین به آسمان راه میگشاید و تمام عرش‌نشینان، چراغانی شهری را به هم نشان میدهند که خورشیدی شبانه‌روز در خاکش پرتوافشانی می‌کند. امشب نگاه فرشتگان به مشرق ایران دوخته […]

گنجینه معارف زندگینامه حضرت معصومه سلام الله علیها زندگینامه حضرت معصومه سلام الله علیها * لقب «معصومه» را امام رضا علیها السلام بر ایشان نهاد. بلکه در میان فضائلی که قم داشت مهمترین فضیلت این است که حضرت معصومه علیها السلام را در خود جای داد. * امام رضا علیه السلام ۲۵ سال بزرگتر از حضرت معصومه علیها السلام بودند؛ زیرا آن حضرت در سال ۱۴۸ ه. ق به دستور هارون زندانی گشت و حضرت معصومه علیها السلام در آن زمان ۶ ساله بودند و تا زمان هجرت امام رضا علیه السلام- سال ۲۰۰ ه. حضرت زینب دختر امام جواد علیه السلام نیز گنبد و بارگاهی با آجر و سنگ و گچ بر روی مرقد مطهر ساخت و در هر دوران صحن و سرای حضرت پرشکوه تر گشت تا اینکه در زمان صفویه گسترش حرم به اوج خود رسید و حرم فعلی از آثار همان دوره است. از امام رضا علیه السلام دو زیارت نامه برای حضرت معصومه علیها السلام روایت شده است. شباهت زیارت حضرت معصومه علیها السلام با امام رضا علیه السلام * طبق زیارتنامه ذکر شده از امام رضا علیه السلام، زیارت حضرت معصومه علیها السلام زیارت همه انبیای اولوالعزم- آدم، نوح، موسی، عیسی و رسول اللَّه صلی الله علیه و آله- و زیارت همه چهارده معصوم علیهم السلام است، یعنی در آن همه این بزرگان زیارت می شوند. » گویا که همگی در این حرم حضور دارند و حرم حضرت معصومه علیها السلام حرم اهل بیت است. * امام رضا علیه السلام درباره زیارت حضرت معصومه علیها السلام فرموده اند: چکیده ماشینی تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۴/۲۵ بازدید : ۳۸۸۸۵ منبع : برگرفته از دو مقاله «زندگي نامه حضرت معصومه(س) از آغاز تا شهادت»؛ نرم افزار کریمه اهل بیت و «بیانی کوتاه در شناخت حضرت معصومه علیها السلام» , نسب حضرت معصومه علیها السلام * نام حضرت معصومه علیها السلام «فاطمه کبری » بود؛ زیرا حضرت کاظم علیه السلام سه دختر به نام فاطمه داشتند و حضرت معصومه علیها السلام بزرگتر از آنها بود. * مادر آن حضرت بانوی بزرگواری به نام «نجمه» خاتون بود. * لقب «معصومه» را امام رضا علیها السلام بر ایشان نهاد. * در شرافت نسب حضرت معصومه علیها السلام همین بس که ایشان دختر امام، خواهر امام و عمه امام هستند و همگی این ائمه به علاوه امام باقر و امام صادق علیهما السلام در جلالت شأن ایشان، روایت دارند. آن حضرت از معدود امام زادگانی است که پنج معصوم در عظمت شأن او سخن گفته اند. درست است که روایات متعدّد و فراوانی در شأن شهر قم و اهالی آن وارد شده. ولی به طور مسلّم اهمیت و مقام حضرت معصومه علیها السلام به این جهت نیست که در قم مدفون گردیده اند؛ بلکه در میان فضائلی که قم داشت مهمترین فضیلت این است که حضرت معصومه علیها السلام را در خود جای داد.[۱] * با توجه به این که حضرت معصومه علیها السلام در سال ۲۰۱ ه. ق رحلت کردند عمر شریف حضرت حدود ۲۸ سال بود. «امام صادق علیه السلام فرمودند: آگاه باشید برای خدا حرمی است و آن مکه است برای رسول خدا حرمی است و آن مدینه است- برای امیرالمؤمنین علی علیه السلام حرمی است و آن کوفه است و قم کوفه کوچک است- بدانید که بهشت دارای ۸ در است که سه در آن از قم گشوده می شود آن گاه فرمود: تُقبَضُ فیها امرأةٌ مِن وُلدی- اسمُها فاطمة بنتُ موسی وتَدْخُلُ بشفاعتها شیعتی الجنّة بأجمعهم»[۲] . «علامه مجلسی نقل می کند از اهل ری که ما خدمت حضرت صادق علیه السلام رسیدیم، گفتیم ما اهل ری هستیم، فرمود مرحبا به برادران ما از از اهالی قم- گفتیم ما از اهالی ری هستیم! باز حضرت فرمود مرحبا به برادران ما از اهل قم. آن گاه فرمود: برای خدا حرمی است و آن مکه است و برای رسول خدا حرمی است و آن مدینه است و برای امیرالمؤمنین علیه السلام حرمی است و آن کوفه است و برای ما حرمی است و آن شهر قم است و سَتُدْفَنُ فیها امرأة مِن اولادی تُسمّی فاطمة- فمن زارَها وجبت له الجنّة»[۳] . این حدیث ۴۵ سال قبل از ولادت حضرت معصومه (س) صادر شده است. (نجمه خاتون دو فرزند داشت ۱- امام رضا (ع) ۲- حضرت معصومه (س)) (امام رضا (ع) ۲۵ سال بزرگتر از حضرت معصومه (س) بوده اند زیرا امام رضا (ع) در سال ۱۴۸ به دنیا آمدند و حضرت معصومه (س) ۱۷۳) (امام کاظم (ع) در سال ۱۷۹ به بعد چند بار به دستور هارون زندانی گشت که حضرت معصومه (س) ۲ ساله بود لذا ۲۱ سال تحت تربیت و سرپرستی حضرت رضا (ع) بودند).[۴] فِداها ابوها امام کاظم (ع) به مسافرت رفته بودند- جمعی از شیعیان حضرت برای پرسش چند سؤال به خانه ایشان در مدینه آمدند- آن حضرت نبود. سؤالها را در کاغذی نوشتند به اهل خانه دادند فردا برای خداحافظی آمدند- دیدند حضرت معصومه (س) که حدود ۵- ۶ سال داشت جواب همه را نوشته به آنها داد- در مسیر به امام برخورد کردند- امام وقتی جوابها را دیدند سه بار فرمودند: فِداها ابوها!!! امام رضا علیه السلام و حضرت معصومه علیها السلام * در میان حدود ۳۷ فرزند حضرت کاظم علیه السلام فقط امام رضا علیه السلام و حضرت معصومه علیها السلام از یک مادر، آن هم بانوی بزرگواری چون نجمه خاتون متولد شدند. * امام رضا علیه السلام ۲۵ سال بزرگتر از حضرت معصومه علیها السلام بودند؛ زیرا آن حضرت در سال ۱۴۸ ه. ق به دنیا آمدند و حضرت معصومه علیها السلام در سال ۱۷۳ ه. ق. * حضرت معصومه علیها السلام ۲۱ سال تحت سرپرستی امام رضا علیه السلام بودند؛ زیرا امام کاظم علیه السلام در سال ۱۷۹ ه. ق به دستور هارون زندانی گشت و حضرت معصومه علیها السلام در آن زمان ۶ ساله بودند و تا زمان هجرت امام رضا علیه السلام- سال ۲۰۰ ه. ق- تحت کفالت حضرت بودند. هجرت عظیم حضرت معصومه(ع) از حجاز به ایران مأمون عباسی در سال ۲۰۰ هجری قمری، با نامه ها و پیام های بسیار، حضرت رضا(ع) را به خراسان دعوت کرد، آن بزرگوار، ناگریز از روی اکراه، این دعوت را پذیرفت و با کاروانی که مأمون فرستاده بود، به سوی خراسان آمد. یک سال بعد(سال ۲۰۱) حضرت معصومه(ع) به شوق دیدار برادرش حضرت رضا(ع) عازم خراسان گردید و با همراهان حرکت کردند، ولی حقیقت این است که این حرکت، هجرت معنی دار و عظیم حضرت معصومه(ع) برای حمایت از ولایت امام علی موسی الرضا(ع) و تقویت مسأله رهبری بود، که در ظاهر به صورت سفر برای دیدار برادر عنوان می شد آن حضرت در این هجرت به ساوه رسیدند. در مورد آن حضرت معصومه(ع) از ساوه به قم، مطالب مختلفی گفته شده است. ولی در این باره بهترین و اصیل ترین مدارک، تاریخ قدیم قم است که در قرن چهارم نگاشته شده و مرحوم علامه مجلسی و محدث قمی و بزرگان از علما به آن اعتماد می کنند، آنچه که”حسن بن محمد نویسنده تاریخ قدیم قم” به گفته علامه مجلسی در بحارالانوار، و محدث قمی در سفینه البحار در این باره نظر می دهد، چنین است: حضرت رضا(ع) به دعوت مأمون در سال ۲۰۰ هجری از مدینه به خراسان آمد، حضرت معصومه(ع) در سال ۲۰۱ برای دیدار برادر، از مدینه رهسپار خراسان شد(ناگفته پیداست که در این سفر دور، گروهی از برادران و خدمتکاران به همراه حضرت معصومه(ع) بوده اند) وقتی که به ساوه رسیدند، حضرت معصومه(ع) بیمار شد، پرسید از این مکان تا قم چقدر راه است؟ عرض کردند: ده فرسخ، به خدمتکار دستور داده که به جانب قم رهسپار گردند، به این ترتیب به قم آمد و به منزل موسی بن خزرج بن سعد اشعری که از اصحاب امام رضا(ع) بود، وارد شد. امام روایت صحیح تر این است که: چون خبر ورود آن بانوی با عظمت حضرت فاطمه معصومه(ع) به آل سعد رسید، همگی به اتفاق به استقبال او رفتند تا او را به قم دعوت کنند، در میان آنها موسی بن خزرج به کاروان حضرت معصومه(ع) رسید، زمام شتر آن حضرت را گرفته و به طرف قم آمد و در منزل خود با کمال افتخار از آن بانو پذیریی کرد، ولی پس از ۱۶ یا ۱۷ روز آن بانوی ارجمند، رخت از جهان بربست و پسران سعد را در سوگ خود نشانید. آری خاطر حضرت معصومه(ع) خیلی آزرده بود، آرزوی دیدار پدر و برادر در دلش ماند، و با دنیایی از ‎غم و اندوه با این جهان وداع گفت. در این چند روزی که حضرت معصومه(ع) در قم بود از فراق برادر می گریست ومحزون و غمگین بود، در سرای موسی بن خزرج عبادتگاهی داشت که هنوز باقی است و هم اکنون آن مکان شریف با بنایی مجلل و جالب مشخص است، دارای حجره هایی است که در آن طلاب علوم دینی هستند، و در جنب آن، مسجد با شکوهی ساخته اند. اینک آنجا به نام مدرسه ستیه(۱۷۵)در محله میدان میر قم، معروف می باشد. چرا حضرت معصومه(ع) ازدواج نکرده است؟ تقریباً قطعی است که حضرت معصومه(ع) ازدواج نکرد، در این صورت این سؤال پیش می آید که سنت ازدواج مستحب مؤکد اسلامی است، تا آنجا که رسول اکرم(ص) فرمود: “ما بُنِی فِی الْاِسْلامِ بَناءٌ اَحَبَ اِلَی اللهِ عَزَوَجَلَ، وَاَعَزَ مِنَ التَزویجِ؛ در اسلام در پیشگاه خدا بنایی برپا نشده که محبوب تر و عزیزتر از بنای ازدواج باشد.” نیز فرمود: “اَلنِکاحُ سُنَتِی، فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَتِی فَلَیسَ مِنِی؛ ازدواج سنت و برنامه من است، پس کسی که از سنت من دوری کند از من نیست.” در عصر امام باقر(ع) بانویی به خاطر ریاضت و کسب فضیلت، ازدواج نمی کرد، امام باقر(ع) به او فرمود:”اگر در ترک ازدواج، فضیلتی به دست می آمد، حضرت فاطمه(ع) سزاوارتر از تو بود، که به خاطر کسب فضایل اخلاقی، ازدواج نکند، زیرا هیچ بانویی در کسب کمالات، از فاطمه(ع) پیشی نگرفته است.” پاسخ: در پاسخ به این سؤال دو مطلب گفته شده که هر کدام، یا یکی از آنها، دلیل شایسته ای است که موجب ترک ازدواج حضرت معصومه(ع) شده است: ۱ـ دختران امام کاظم(ع) به ویژه حضرت معصومه(ع) در سطحی از کمالات بودند که برای خود کفو و همسر مناسبی نیافتند، تا با او ازدواج کنند، امام کاظم(ع) به آنها سفارش کرده بود که با رأی و مشورت برادرشان حضرت رضا(ع) ازدواج کنند این سفارش و قرائن دیگر بیانگر این است، که باید برای آنها همسر مناسبی باشد. با توجه به اینکه در مورد حضرت زهرا(ع)، نمی آفرید، در سراسر زمین از حضرت آدم گرفته تا هر انسانی بعد از او، همسر و همتای مناسبی برای فاطمه(ع) پیدا نمی شد.” ۲ـ ترس و وحشت حکومت پر از خفقان و اختناق هارون، به گونه ای بود که کسی جرأت نمی کرد با دختران امام کاظم(ع) ازدواج نماید و داماد آن حضرت شود، زیرا دامادی آن حضرت، از نظر دستگاه طاغوتی هارون، موجب خطر شدید برای آن داماد می شد، به این ترتیب، حضرت معصومه(ع) و بعضی از خواهرانش، از ازدواج صرف نظر کردند. در ضمن نباید این مطلب را از نظر دور داشت که امام کاظم(ع) در زندان به سر می برد، و اطلاع امام رضا(ع) از آینده(در مورد شهادت پدر، و هجرت اجباری او به خراسان) شاید دلیل دیگری برای ترک ازدواج حضرت معصومه(ع) باشد. و این نیز از مصائب و رنج های روزگار نسبت به خاندان نبوت است، که ستمگران کینه توز، با ایجاد شرایط نامساعد، آن ها را از مواهب زندگی، محروم ساختند. رحلت حضرت معصومه علیها السلام پس از انتقال به قم و وفات حضرت معصومه علیها السلام پیکر مطهر ایشان را غسل داده، کفن کردند و به محل حرم فعلی آوردند تا به خاک بسپارند. زمینی که هم اکنون مرقد مطهر حضرت معصومه علیها السلام و صحن و سرای آن حضرت در آن جای دارد، در عصر ورود حضرت معصومه علیها السلام به قم به نام باغ بابلان خوانده می شد که از باغ های موسی بن خزرج بود. در آنجا اشعری ها سردابی حفر کردند؛ ولی نمی دانستند چه کسی باید حضرت را در قبر بگذارد. ناگاه از جانب صحرا دو نفر سوار نقابدار پیدا شدند وقتی به نزدیک رسیدند از مرکب خود پیاده شده و بر جنازه حضرت معصومه علیها السلام نماز خواندند، سپس داخل سرداب شده و جنازه را دفن کردند. آن گاه بیرون آمده و رفتند و کسی نفهمید آنها چه کسی بودند.[۵] این قضیه دلالت بر کرامت و شرافت آن حضرت دارد. تاریخ رحلت در روز ۱۰ یا ۱۲ ربیع الثانی سال ۲۰۱ رحلت کردند و حضرت رضا در سال ۲۰۳ شهید شدند (دو سال بعد از حضرت معصومه (س)). آن زمانی که دختران هارون الرشید از لباس های زر بافت استفاده می کردند و در ناز و نعمت بودند پدر حضرت معصومه (س) در سیاه چال در زندان بود و دختران موسی بن جعفر (ع) چادر به تعداد برای نماز اول وقت نداشتند و نوبتی نماز می خواندند. محل دفن محل دفن حضرت مشهور به بابلان از باغ های موسی بن خزرج اشعری بود بعد از غسل و کفن حضرت سردابی حفر کردند که حضرت را در آن دفن کنند- اختلاف شد که چه کسی حضرت را به خاک سپارد گفتند سیدی پرهیزکار و پیر به نام قادر را خبر کنند- به دنبال او رفتند ولی ناگاه از جانب صحرا دو نفر سوار نقابدار پیدا شدند- وقتی نزدیک شدند از مرکب پیاده شدند- بر پیکر حضرت نماز خواندند سپس داخل سرداب شدند و جنازه را دفن کردند و بیرون آمدند و رفتند و کسی نفهمید که آنها چه کسی بودند.[۶] اولین سایه بان مقبره شریف حضرت معصومه علیها السلام را خاندان اشعری بنا نمودند. حضرت زینب دختر امام جواد علیه السلام نیز گنبد و بارگاهی با آجر و سنگ و گچ بر روی مرقد مطهر ساخت و در هر دوران صحن و سرای حضرت پرشکوه تر گشت تا اینکه در زمان صفویه گسترش حرم به اوج خود رسید و حرم فعلی از آثار همان دوره است.[۷] زیارتنامه مأثور[۸] * از آداب تشرف به حرم مطهر معصومان علیهم السلام و امامزادگان، خواندن زیارت نامه آن بزرگواران است. زیارت نامه معصومان علیهم السلام از سوی خود حضرات معصومین علیهم السلام صادر گشته است. یعنی امامان، خود به شیعیان نحوه زیارت را می آموخته اند. بنابراین الفاظ زیارت نامه ها جزو احادیث محسوب می شود. اما غالباً زیارت نامه امامزاده ها، از ناحیه معصوم وارد نشده است بلکه کلماتی است که علما و بزرگان با استفاده از احادیث، برای زیارت آنها تنظیم کرده اند. به همین جهت قرائت فاتحه برای امامزادگان سفارش شده است. اما زیارت نامه حضرت معصومه علیها السلام مانند زیارت نامه های ائمه علیهم السلام از کلمات نورانی معصومان علیهم السلام بوده و جزو احادیث محسوب می گردد. از امام رضا علیه السلام دو زیارت نامه برای حضرت معصومه علیها السلام روایت شده است. و این حاکی از مقام والای آن بانوی بزرگ است. با توجه به اینکه سخنان و کلماتی که ائمه علیهم السلام بیان می فرمودند به علت اتصال به منبع لایزال الهی خالی از مبالغه و خلاف است، عظمت حضرت معصومه علیها السلام از عبارات و نکات ذکر شده در این دو زیارت نامه روشن می شود. * در یکی از آن دو زیارتنامه امام رضا علیه السلام حضرت معصومه علیها السلام را به هشت لقب ملقب فرموده اند در نتیجه ایشان مانند مادر مظلومه شان زهرای اطهر علیها السلام دارای القاب متعددی هستند. «السلام علیک ایتها الطاهرة الحمیدة البَرّةُ الرشیدةُ التقیة النقیة الرضیة المرضیة».[۹] طاهره، کسی که به مقام طهارت باطن و روح رسیده و از گناهان به دور است. حمیده، ستایش گر خداوند. البَرَّة، نیکوکار. الرشیده، کسی که به کمال و رُشد عقلانی و روحی رسیده است. تقیه، کسی که به مقام قرب تقوی نائل گشته است. نقیة، کسی که نظیف و برگزیده است. الرضیة، کسی که به مقام رضای خدا رسیده و از خدای خویش رضایت کامل دارد. مرضیه، کسی که خداوند از او راضی است. شباهت زیارت حضرت معصومه علیها السلام با امام رضا علیه السلام * طبق زیارتنامه ذکر شده از امام رضا علیه السلام، زیارت حضرت معصومه علیها السلام زیارت همه انبیای اولوالعزم- آدم، نوح، موسی، عیسی و رسول اللَّه صلی الله علیه و آله- و زیارت همه چهارده معصوم علیهم السلام است، یعنی در آن همه این بزرگان زیارت می شوند. و جالب این که چهارده معصوم به صورت مخاطب حاضر در حرم حضرت معصومه علیها السلام زیارت می شوند «السلام علیک؛ سلام بر تو ای… » گویا که همگی در این حرم حضور دارند و حرم حضرت معصومه علیها السلام حرم اهل بیت است. * امام رضا علیه السلام درباره زیارت حضرت معصومه علیها السلام فرموده اند: «من زار المعصومةَ بقُم کمَن زارَنی»؛[۱۰] کسی که مرقد حضرت معصومه علیها السلام را در قم زیارت کند مانند کسی است که مرا زیارت کرده است». امامزادگان حرم حضرت معصومه علیها السلام قبر شریف حضرت معصومه علیها السلام در زیر ضریح فعلی داخل یک سرداب (زیرزمین) واقع شده و در آن سرداب بعد از حضرت معصومه علیها السلام بانوان جلیل القدر دیگری در جوار حضرت دفن شده اند که عبارتند از: الف) زینب دختر امام جواد علیه السلام؛ ب) امّ محمد نوه امام جواد (دختر موسی بن جواد علیه السلام)؛ ج) میمونه نوه امام جواد (دختر موسی بن جواد علیه السلام)؛ د) بُرَیهیه نوه امام جواد (دختر موسی بن جواد علیه السلام)؛ ه) امّ اسحاق کنیز محمد بن موسی نوه امام جواد علیه السلام؛ و) ام حبیب کنیز یکی از نوادگان حضرت جواد علیه السلام (پسر نوه امام جواد- محمد بن احمد بن موسی الجواد)[۱۱]. پس مناسب است در زیارت حضرت معصومه علیها السلام آن مخدرات و بانوان بزرگ نیز اینگونه زیارت شوند «السلام علیکنّ یا بناتَ رسول اللَّه» یا بگوییم: «السلام علی رسول اللَّه و علی ذریة رسول اللَّه». امامزادگان دیگری که تا سال ۳۸۵ ه. ق در مقبره حضرت معصومه علیها السلام خارج سرداب دفن شده اند چندین نفر هستند: الف. امامزاده حسین نواده پنجم امام صادق علیه السلام؛ ب. امامزاده حمزه از نوادگان امام سجاد علیه السلام؛ ج. امامزاد ابوجعفر از نوادگان امام سجاد علیه السلام؛ د. امامزاده ابوالقاسم از نوادگان امام سجاد علیه السلام؛ ه. امامزاده علی بن حمزه از نوادگان امام سجاد علیه السلام؛ و. امامزاده ابوعلی از نوادگان امام سجاد علیه السلام؛ ز. امامزاده ابوجعفر ثانی؛ ح. امامزاده ابومحمد از نوادگان امام سجاد علیه السلام؛ ط. امامزاده ابوعلی ثانی؛ پی نوشت [۱] تعداد ۴۴۴ امامزاده بزرگوار در قم مدفونند حتى در جوار مرقد حضرت معصومه عليها السلام دختران مكرّمه امام جواد عليه السلام آرميده‏اند، اگر صرف اين مسئله و اهميت قم موجب آن همه تمجيد مى‏گشت لازم بود در شأن اين بزرگواران هم مطلبى بيان مى‏شد. [۲] بحار، ج ۶۰، ص ۲۲۸٫ [۳] همان، ج ۶۰، ص ۲۱۶ و ج ۴۸، ص ۳۱۷٫ [۴] معارف تبلیغ، دفتر اول: اهل بیت «ع»، ص: ۷۴ [۵] حضرت معصومه چشمه جوشان كوثر، محمدى اشتهاردى، ص ۴۰٫ [۶] مستشارى، عليرضا، معارف تبلیغ، دفتر اول: اهل بیت «ع»، ص: ۷۹ [۷] نهاد نمايندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاهها، گروه اخلاق و عرفان، آداب و احكام زيارت، ۱جلد، دفتر نشر معارف – قم، چاپ: اول، ۱۳۸۹٫ [۸] بيان شده از جانب معصومين عليهم السلام. [۹] بحارالانوار، ج ۱۰۲، ص ۲۶۶٫ [۱۰] رياحين الشريعة، ج ۵، ص ۳۵٫ [۱۱] بحارالانوار، ج ۶۰، ص ۲۲۰- ۲۲۹؛ منتهى‏الامال، ج ۲، ص ۱۶۲٫ کلمات کليدي:

گنجینه معارف زندگینامه  خانم حضرت معصومه سلام الله علیها * لقب «معصومه» را امام رضا علیها السلام بر ایشان نهاد. بلکه در میان فضائلی که قم داشت مهمترین فضیلت این است که حضرت معصومه علیها السلام را در خود جای داد. * امام رضا علیه السلام ۲۵ سال بزرگتر از حضرت معصومه علیها السلام بودند؛ […]